فیکشن[محکوم شده]p45
بـا دیـدن یـک دستبـند طلـایی نـازک و سـاده،کـه مطمئـن بـود مـال دختـره؛
سـریع خـم شـد و اون رو از روی زمیـن بـرداشت.
کمـی خـاکی و گلـی شـده بود کـه پسـر سـریع اونـهارو بـا دستـش کنـار زد و عمیـق تر بـه دستبـند خیـره شـد،انگـار کـه بـا نگـاه کـردن بـه اون میتـونه دختـر رو پیـدا کنـه!!
میتـونست کمـی هیجـان زده شـدنش و بالـا رفـتن ضـربان قلبـش رو حـس کنـه.
سـریع بـه سمـت مـاشین افسـر کانـگ قـدم تنـد کـرد تـا ایـن خبـر رو بهـش بـده...
*
*
پسـر بـا نفـس نفـس کـه بـه خـاطر دویـدنش ایجـاد شـده بـود دهـانش رو بـاز کـرد تـا افسـر کانـگ کـه در حـال صحبـت کـردن با تلفـن بـود و متوجـه حضـور اون نشـده بـود رو صـدا بـزنه،امـا بـا شنیـدن بخشـی از مکالـمه سکـوت کـرد و کمـی خـودش رو پشـت درخـت کشـید تـا بـدون اینکـه افسـر متوحـه حضـور پسـر بشـه بـه ادامـه مکـالمه مـرد گـوش بسپـره.
[حـرف هـای کـانـگ]
_البـته رئیـس.
....
_بلـه پسـره رو از سـر بـاز کـردم
....
_نـه کسـی مشکـوک نشـده!
....
_تمـام تلاشـم رو میکـنم رئیـس.
....
_هیـچ ردی نمـونده بـود رئیـس.
...
_فکـر کنـم بـاید کمـی امنـیت رو افـزایش بـدید
....
_درستـه رئیـس.
...
_بلـه،بـاید نگـهبان هـارو عـوض کنـید و تعـدادشون رو هـم افـزایش بـدید.
...
_البـته،تمـام تلـاشم رو میکنـم تـا دسـت بـه سـرشون کنـم.
....
داشـت بـه مکالـمه اون مـرد گـوش میـداد کـه از شـانس بـدش درسـت همـون لحظـه تلفـن لعنتـیش زنـگ خـورد.
لعنتـی بـه فـردی کـه تـو ایـن موقعـیت تـماس گـرفته فـرستـاد و سـریع تلفـتن رو از جیبـش بیـردن آورد تـا سریـعتر خفـش کنـه.
بـه اسـم مـادرش کـه روی صفحـه گوشیـش ویبـره میـرفت اهمـیتی نـداد و فقـط تلفـن رو قطـع کـرد.
امـا دیـر شـده بـود و کانـگ متـوجه حضـورش شـده بـود.
_بعـدا بـاهاتون تمـاس میگـیرم،انگـار یـک پسـر کوچـولو داره فضـولی میکنـه...
گفـت و بـه تمـاسش پـایـان داد و بـه سمـت پسـر بـرگشت.
پسـر هـول شـده بـا گـوشیـش کلنـجار میـرفت و سعـی میکـرد خـودش رو خـونسرد نشـون بـده.
گـوشی رو وارد جیبـش کـرد و سـرش رو بلـند کـرد و بـه مـرد خیـره شـد.
_اوه آقـای کانـگ...مـن...میخـواستم چیـزی کـه اونجـا پیـدا کـردم رو نشـونتون بـدم
امـا مـرد فقـط بـا پـوزخند بـه سمتـش چـرخیـد و خیـره نگـاهش کـرد و لـب زد.
_اوم؛
وقتـشه کـه از سـر راه کنـار بـری...
جـوجه ماشینـی.
واقعا واقعا برای تاخیر خیلی معذرت میخوام
میدونید که مدارس شروع شده و خب من از همین اول دارم با امتحانای پشت هم پاره میشم...
از اول هفته هرروز دو تا امتحان داشتم تا چهارشنبه هم هست.
امروز یکم سرم خلوت بود تونستم یکم بیام اینجا:)
دوستون دارم🥲✨️
سـریع خـم شـد و اون رو از روی زمیـن بـرداشت.
کمـی خـاکی و گلـی شـده بود کـه پسـر سـریع اونـهارو بـا دستـش کنـار زد و عمیـق تر بـه دستبـند خیـره شـد،انگـار کـه بـا نگـاه کـردن بـه اون میتـونه دختـر رو پیـدا کنـه!!
میتـونست کمـی هیجـان زده شـدنش و بالـا رفـتن ضـربان قلبـش رو حـس کنـه.
سـریع بـه سمـت مـاشین افسـر کانـگ قـدم تنـد کـرد تـا ایـن خبـر رو بهـش بـده...
*
*
پسـر بـا نفـس نفـس کـه بـه خـاطر دویـدنش ایجـاد شـده بـود دهـانش رو بـاز کـرد تـا افسـر کانـگ کـه در حـال صحبـت کـردن با تلفـن بـود و متوجـه حضـور اون نشـده بـود رو صـدا بـزنه،امـا بـا شنیـدن بخشـی از مکالـمه سکـوت کـرد و کمـی خـودش رو پشـت درخـت کشـید تـا بـدون اینکـه افسـر متوحـه حضـور پسـر بشـه بـه ادامـه مکـالمه مـرد گـوش بسپـره.
[حـرف هـای کـانـگ]
_البـته رئیـس.
....
_بلـه پسـره رو از سـر بـاز کـردم
....
_نـه کسـی مشکـوک نشـده!
....
_تمـام تلاشـم رو میکـنم رئیـس.
....
_هیـچ ردی نمـونده بـود رئیـس.
...
_فکـر کنـم بـاید کمـی امنـیت رو افـزایش بـدید
....
_درستـه رئیـس.
...
_بلـه،بـاید نگـهبان هـارو عـوض کنـید و تعـدادشون رو هـم افـزایش بـدید.
...
_البـته،تمـام تلـاشم رو میکنـم تـا دسـت بـه سـرشون کنـم.
....
داشـت بـه مکالـمه اون مـرد گـوش میـداد کـه از شـانس بـدش درسـت همـون لحظـه تلفـن لعنتـیش زنـگ خـورد.
لعنتـی بـه فـردی کـه تـو ایـن موقعـیت تـماس گـرفته فـرستـاد و سـریع تلفـتن رو از جیبـش بیـردن آورد تـا سریـعتر خفـش کنـه.
بـه اسـم مـادرش کـه روی صفحـه گوشیـش ویبـره میـرفت اهمـیتی نـداد و فقـط تلفـن رو قطـع کـرد.
امـا دیـر شـده بـود و کانـگ متـوجه حضـورش شـده بـود.
_بعـدا بـاهاتون تمـاس میگـیرم،انگـار یـک پسـر کوچـولو داره فضـولی میکنـه...
گفـت و بـه تمـاسش پـایـان داد و بـه سمـت پسـر بـرگشت.
پسـر هـول شـده بـا گـوشیـش کلنـجار میـرفت و سعـی میکـرد خـودش رو خـونسرد نشـون بـده.
گـوشی رو وارد جیبـش کـرد و سـرش رو بلـند کـرد و بـه مـرد خیـره شـد.
_اوه آقـای کانـگ...مـن...میخـواستم چیـزی کـه اونجـا پیـدا کـردم رو نشـونتون بـدم
امـا مـرد فقـط بـا پـوزخند بـه سمتـش چـرخیـد و خیـره نگـاهش کـرد و لـب زد.
_اوم؛
وقتـشه کـه از سـر راه کنـار بـری...
جـوجه ماشینـی.
واقعا واقعا برای تاخیر خیلی معذرت میخوام
میدونید که مدارس شروع شده و خب من از همین اول دارم با امتحانای پشت هم پاره میشم...
از اول هفته هرروز دو تا امتحان داشتم تا چهارشنبه هم هست.
امروز یکم سرم خلوت بود تونستم یکم بیام اینجا:)
دوستون دارم🥲✨️
۵.۱k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.